ابـام میگـه . . .
اینایـی كـه دخـتر نـدارن
تـو خونـه عمرشـون هـدر رفتـه.
صبـح ها دیـدن دختـرت با مـوهای شلختـه،
زیـر چشـاش كه سـیاه شـده
و صـدای گرفـته ی اول صبحـش كـه داد میزنـه:
بـابـا نیـــــــا تــو !!!
فــرار میكــنه لباســشو عـوض كنـه . . .
كـل دنیـای یـه مـرده